اگر …
اگر بتوانی خود را، آن زمان که همه خود را گم کرده اند
و تو را در آن مقصر می دانند، گم نکنی
اگر به خودت، آن زمان که همه به تو شک دارند اعتماد کنی
ولی شک دیگران را هم بیراه نبینی
اگر بتوانی صبر کنی، بی آن که از انتظار خسته شوی
یا دروغ بشنوی و پاسخ دروغین نگویی
یا نفرت ببینی و بیزاری از دل بدر کنی
بی آن که فضل فروشی یا خود نمایی کنی
اگر بتوانی در رویا فرو روی بی آنکه رویاهایت بر تو چیره شوند
فکر کنی بی آن که عالم بی عمل باشی
اگر پیروزی و شکست را دریابی
و هر دو این دروغ ها را به یک چشم ببینی
اگر بتوانی شنیدن حقایقی را که خودت گفته ای
و به دست رجّاله ها برای برانگیختن ابلهان تغییر یافته، تحمل کنی
یا آنچه را که زندگی ات را صرف آن ساختی، ویران بیابی
و آستین بالا بزنی و با ابزار های کهنه ات، آن را دوباره بسازی
اگر بتوانی پشته ای از بُرده های هزار دستت بسازی
و همه را در یک دست بازی به میان بگذاری
اما ببازی، و دوباره از نو شروع کنی
بی آن که کلمه ای از شکست بگویی
اگر بتوانی سر و قلب و جوارحت را
بسیار بعد از آن که از کف رفتند، باز به کار آوری
و همچنان پایداری کنی، آنجا که دیگر چیزی برایت نمانده
جز توان آن که به همه بگویی: ” پایداری کنید”
اگر بتوانی هم با اهل کوچه و بازار باشی و هم با وقار
مردی ساده باشی و در همان حال ندیم پادشاهان
اگر نه دشمنان و نه دوستان نزدیک، هیچ یک نتوانند صدمه ات زنند
اگر همگان بتوانند رویت حساب کنند، ولی نه بیش از توانت
اگر بتوانی آن دقیقه بزنگاه زندگی ات را
پر کنی از شصت ثانیه تلاش سرمد
آنگاه از آن تو خواهد بود، زمین و هر چه در آن است
و از آن بهتر – چرا که آنگاه دیگر مرد شده ای، پسرم
– رودیارد کیپلینگ
– ترجمه از متن انگلیسی: محمد مهدی احمدی
Recent Comments